کانون فرهنگی هنری شهدا

وبلاگ کانون شهدا

کانون فرهنگی هنری شهدا

وبلاگ کانون شهدا

کانون فرهنگی هنری شهدا
تبلیغات
طلوع حق شبکه اعزام سخنران و استاد عمار
۲۱ خرداد ۹۹ ، ۱۱:۱۴

وصیت شهید محمد رضا ترابی

محمدرضا ترابی

ولادت

شهادت

عملیات

محل شهادت

1346

21/11/1364

والفجر8

اروندکنار

متن وصیتنامه

بسم ا... الرحمن الرحیم

« من المومنین رجال صدقوا ما عاهدواا... علیه فمنهم من قضی نحبه و نهم من ینتظر و ما لوا تبدیلا» ( قرآن کریم) از مومنین مردانی هستند که صادقانه به آنچه با خدای خویش عهد بسته بودند وفا کردند و پس برخی از آنان شربت شهادت نوشیدند و برخی دیگر در انتظار شهادتند و تغییر رأی عهد ندادند . درود و رحمت خدا بر آنان که با خدای خود عهد بستند و خلاف عهد و شکست پیمان نکردند. « ان ا... یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفاً کأنهم بنیان» مرصوص، خدا آن مومنان را که در صف جهاد با کافران مانند سدی آهنین همدست و پایدارند دوست دارد. خداوندا خالقا معبودا تو را شکر و سپاس می کنم که به آخرین آرزویم یعنی آمدن به جبهه و جنگیدن با بعثیون خون آشام کافر می باشد رسیدم اکنون که خالق بی شریک این توفیق و سعادت دوباره نصیبم گشت و به ندای امام بزرگوار لبیک گفتم خدایا خودت به راز دلم آگاهی که با چه شور و علاقه ای وارد صحنه پیکارگران و کفرستیزان لشکر جندا ... شدم مانند عاشقی که به معشوقش می رسد. خدایا این جان را تو به من بخشیدی و دانم که لیاقت بندگیت را ندارم تا شکر نعمت هایت را به جا آورم ولی این دعا را می نمایم امیدوارم که به اجابت برسد آن این است که چون مولایم حضرت علی (ع) مرگم را شهادت در راهت قرار دهی و اما سلام بر تو ای پدرم امیدوارم که خداوند این آخرین عمر شما را عاقبت به خیر گرداند و اگر شهادت که یک سعادت است نصیبم گشت ناراحت نشوید و به یاد بیاورید از سرور آزادگان حضرت امام حسین (ع) آن موقعی که آمد به بالین جوان ناکامش حضرت علی اکبر  سر جوانش را در بغل گرفت و عرض کرد الهی با تو آن عهدی که کردم آن چنان کردم و چنین رعنا جوانی را فدای امت جدم کردم.

و سلام به تو ای مادرم مادر مهربان و رنج کشیده و زحمت دیده ام مادرجان امیدوارم که مرا عفو کرده باشی و حلال نمائی آفرین بر تو ای قهرمان مادر که چه شبها تا صبح در تربیت من نخوابیدی و مرا ماهرانه پروردی امیدوارم که از شهادت من ناراحت نشوی و در سوگ من گریه و زاری نکنی بیاد آوری مادر وهب نوجوانان که فرزند خود را برای یاری عزیزان فاطمه به میدان روانه کرد پس از آنکه کافران جوانش را شهید کردند و سر آن را به طرف مادرش پرتاب کردند و آن مادر غیرتمند سر فرزند خود را گرفت و دوباره به طرف سپاه کفر پرتاب کرد و گفت من سری را که در راه خدا دادم پس نخواهم گرفت مادرم امیدوارم که شما یک الگو باشید و دیگر پیامم به برادرم می باشد، برادرم نور چشمم از تو می خواهم که درست را بخوانی و راهم را ادامه دهی و سنگرم را خالی نگذاری و دیگر پیامم به همسرم می باشد همسرم از تو می خواهم که مرا ببخشید و حلالم نمائید در تربیت فرزندم بکوشید و او را زینب گونه نگهداری و پرورش دهید و به برادرانی یا هرکسی که از من طلب یا بدهی دارد چنانچه که نگوید خودش مدیون است.

 

وسلام علیکم و رحمته ا... و برکاته

محمد رضا ترابی  مورخه 9/11/64

التماس دعا از همه شما

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی