کانون فرهنگی هنری شهدا

وبلاگ کانون شهدا

کانون فرهنگی هنری شهدا

وبلاگ کانون شهدا

کانون فرهنگی هنری شهدا
تبلیغات
طلوع حق شبکه اعزام سخنران و استاد عمار

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روستا» ثبت شده است

در مطلب شناخت منزل و مقام شهدا از آیات و روایات در باب مقام و جایگاه شهدا مطالبی ذکر شد که هر قدر انسان بیشتر می خواند بیشتر متحیر میشود و درک این مطالب برایش سخت تر میشود.
آخر چگونه میشود که یک جوان دهاتی بی سواد مقام و درجه اش از صدها و بلکه هزاران عالم بالاتر میرود و به درجه پیغمبران بزرگ الهی از حضرت یونس(ع) گرفته تا حضرت موسی (ع) تنه میزند و خودنمایی می کند.

                                            

 اما امروزه آن پیغمبرگونه ها در کنار ما هستند و ما بی تفاوت ازکنارشان عبور می کنیم.انگار نه انگار که چه گوهرهایی در کنار خود داریم.همیشه این مطلب را که کسی که از یه گوهری بهره منده قدرش رو نمی دونه ولی وقتی از دستش میده میفهمه چه گوهری رو از دست داده رو نمی فهمیدم.

چون همیشه این مطلب را برای سلامتی و این چیزها میزدن اما خوب به این قضیه بی تفاوتی ما نسبت به شهدای روستایمان نگاه می کنم میفهمم که زیاد بیراه هم نگفته اند.
ما در کتار ستارگانی هستیم که پشت سیاهی توهمات و خیالات ما پنهان شده و سو سوی نورش از دور به نظر می رسد و شاید اگر این توهمات را کنار بگذاریم به حقیقت اجرا پی خواهیم برد.

توهم این که این شهیدان هم مثل بقیه مردگان هستند و این شهیدان همان هایی هستند که ما تا دیروز توی روستا با او معاشرت داشتیم.و چیزی برتر از ما نداشتند.اما اگر ریز بررسی کنیم و بپرسیم قطعا برتری خاصی در هر کدام از آنها دیده میشود.

همه ما در کنار قبور امام زادگان حس عجیبی پیدا می کنیم و از آنها طلب شفاعت داریم در صورتی که در یک قدمی خود افرادی والا مقام تر از هر کدام از آن امام  زادگان داریم.ما برای آن امام زادگان پول می دهیم و هدیه می دهیم اما به شهیدان که می رسد بخل و کینه و حسد تمام وجودمان را پر می کند و پر می شویم از توهمات تاریک خیالی ذهنمان که مانع از دیدن حقیقت و ستاره وجودی این شهیدان می شود.

بنابراین از این پس وقتی به حضور شهدا می رسیم باید خضوع و خشوع بیشتری داشته باشیم و سفره دلمان را برای آنها باز کنیم و از مشکلاتمان بگوییم و طلب شفاعت کنیم .وقتی از درب گلزار می شوید خود را در باب الجواد و باب الرضا بدانید و برای وارد شدن اجازه بگیرید در آن لحظه چشمتان را به گنبد طلایی مزار شهدا بیاندازید و سلامی دهید با اشک چشم تا اذن ورودتان امضا شود.بعد در گوشه گلزار بنشینید گویا در صحن گوهر شاد رو به گنبد نشسته اید و از شهدا در د دل کنید قطعا شنیده میشود چون که خداوند فرمود که آنها زنده اند و نزد خدا روزی می خورند.
بدانیم که کارهای بزرگی از دست این عزیزان برمی آید که می تواند سرنوشت ما اهالی شهید پرور را دگرگون و متحول کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۷ ، ۲۲:۵۳

ماه محرم رسید و دوباره شوری بی پایان روستای زیبای چنارناز را فراگرفته است هر کس به نحوی قصد دارد در این مسیر حضور داشته باشد.
ایامی که دوباره گرد علم اقا جمع میشویم و عهد اخوت می بندیم و در پی سربلندی ان تلاش می کنیم.

امسال هم ماه محرم با همان شور و شوق همیشگی اغاز شد و شبی بسیار زیبا در تاریخ روستا رقم خورد.شبی که با زیارت عاشورای حضرت شروع شد و با سلام بر ائمه به پایان رسید.
این ایام البته چیزی که کم داشت مدعیان صف اول بودن و حوانان روستا ،که به مدد همین مدعیان صف اول حضور در هرجایی را بر مسجد بر می گزینند.
متاسفانه بی برنامگی در نصب بنر ها و پرچم ها هنوز به چشم میخورد و متاسفانه این کار ها بی متولی به سر میبرد و هیچ کس به فکر نیست.نه از شورای محترم (که البته وظیفشون نیست)نه از دهیار روستا نه از هیئت امنای مسجد نه از پایگاه روستا و نه از کانون خبری هست. و تنها و تنها فعالان این برهه جوانانی بودند که کوچکترین خطای آنها را بزرگ شمردیم و گاه و بی گاه زیر آبشان را زدیم.
البته هیچ گاه کار آقا زمین نمی ماند اما آقا از این همه شگوه عظمت عزاداری رشد و پیشرفت اخلاقی و انسانی ما انسان ها را می خواهد وگرنه آبرو  و عزتی بیشتر از خون خدا بودن که در عالم وجود ندارد.
درپایان هم به آن دوستانی که حتی محرم را به خاطر خود پرستی و خود برتر بینی و رقابت با کرخنگان عزیز میشمارند عرض کنم که این ره که تو می روی به ترکستان است.

باشد که سعادتمند و ابرومند باشیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۷ ، ۰۰:۳۰

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۵۳

امروز همه ما در سوگ و شادی بودیم.سوگ از غم از دست دادن برادران بزرگترمان و شادی از بازگشت استخوان های مطهرشان و آرام گرفتن آنها در آغوش گرم و پر محبت مردم قدردان شهرستان خاتم.
امروز همه آمده بودند پیر و جوان زن و مرد و همه یکدل نقش های برادران و خواهران این شهید بزرگوار را بازی می کردند و در غم از دست دادنش می گریستند.
نکته ای که چشم ها را نوازش می داد حضور پرشور جوانان روستا بود جوانانی که چند صباحی برای کار به شهر رفته بودند ولی الحمدلله دوباره به آغوش پرمهر مام وطن برگشتند مانند شهیدان بزرگواری که به وطن بازگشتند.
جوانانی که نان پاک و با زحمت پدر و مادرشان نهادی پاک را برای آنها ایجاد کرده بود ولی دور بودن از فضای معنوی روستا و وجود رفیقان و جو نادرست وارد فضای مسمومی شده بودند ولی به مدد تمام زحمت کشان روستا به وطن بازگشتند.
قدوم مبارک این دو شهید بزرگوار و «حر»های روستا اسمان نتوانست جلوی بغض خود را بگیرد و امشب شاهد ترکیدن این بغض توسط آسمان دل های ما هستیم.کاش و ای کاش این اقدام های اقتصادی و این فعل خواستن توسط مردم روستا بیست سال پیش شروع میشد تا امروز راه شهیدان با قوت بیشتری در روستا ادامه پیدا میکرد.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۰۲