
امروز همه ما در سوگ و شادی بودیم.سوگ از غم از دست دادن برادران بزرگترمان و شادی از بازگشت استخوان های مطهرشان و آرام گرفتن آنها در آغوش گرم و پر محبت مردم قدردان شهرستان خاتم.
امروز همه آمده بودند پیر و جوان زن و مرد و همه یکدل نقش های برادران و خواهران این شهید بزرگوار را بازی می کردند و در غم از دست دادنش می گریستند.
نکته ای که چشم ها را نوازش می داد حضور پرشور جوانان روستا بود جوانانی که چند صباحی برای کار به شهر رفته بودند ولی الحمدلله دوباره به آغوش پرمهر مام وطن برگشتند مانند شهیدان بزرگواری که به وطن بازگشتند.
جوانانی که نان پاک و با زحمت پدر و مادرشان نهادی پاک را برای آنها ایجاد کرده بود ولی دور بودن از فضای معنوی روستا و وجود رفیقان و جو نادرست وارد فضای مسمومی شده بودند ولی به مدد تمام زحمت کشان روستا به وطن بازگشتند.
قدوم مبارک این دو شهید بزرگوار و «حر»های روستا اسمان نتوانست جلوی بغض خود را بگیرد و امشب شاهد ترکیدن این بغض توسط آسمان دل های ما هستیم.کاش و ای کاش این اقدام های اقتصادی و این فعل خواستن توسط مردم روستا بیست سال پیش شروع میشد تا امروز راه شهیدان با قوت بیشتری در روستا ادامه پیدا میکرد.

